الهی!
باخاطری خسته، دل به جود و کرم تو بسته…
دست از پاچه خواری اساتید شسته و در انتظار نمرات نشسته ام.
گر پاس شوند کریمی، پاس نشوند حکیمی.
نیفتم شاکرم، بیفتم صابرم که چاره ای ندارم جز اینکه بر همین درگاه بمانم و بخوانم و بخوانم.
الهی شهریه ها بالاست که می دانی و جیب ما خالی است که می بینی.
نه پای گریز از امتحان دارم و نه زبان ستیز با استاد…
اصلا الهی دانشجویی را چه شاید و از او چه باید؟
دستم بگیر که تو خدایی و درمانی و مرا همچو استاد نمی رانی..
نظرات شما عزیزان:
با کوله باری از گناه، دل به بخشش و کرم تو بسته...
دست به زاری و کمک از اهل بیت ع خواسته و در انتظار بخشش
گر ببخشی شوم پاک
ببخشی نوکرم،نبخشی مخلصم که چاره ای ندارم جز اینکه برهمین درگاه بمانم و گریه کنم چون گنهکارم!
الهی غفلت ها بسیار که می دانی و توجه ما کم که می بینی!
نه روی ببخش دارم و نه از کرمت ناامید و نه توان مقابله با نفس...
پس دستم را بگیر
خيلي با حال بود!